ابری خوشست و وقت خوش است و هوای خوش


ساقی مست داده به مستان صلای خوش

باران خوش رسید و حریفان عیش را


گشت آشنای جان و زهی آشنای خوش

بی روی خوب دل نبود خوش به هیچ جا


گل گرچه خو برو بود و باغ جای خوش

عشق بتان اگر چه بلایی است جان گداز


خسرو به جان و دیده خرید این بلای خوش